امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

عشق مامان و بابا

امیرمحمدجان نفس مامانی و بابایی (پست ثابت )

               

                       ای خدای بزرگ پناه فرزندم باش و دوستش بدار.                    نفس مامانی و بابایی

                                                                                      

سفره هفت سین مدرسه

سفره هفت سین سال جدید در نمازخانه مدرسه پیشرو پهن شد و دانش آموزان هر کلاس تک تک آمدند پای این سفره با آیین عید نوروز و سنت چیدن سفره هفت سین آشنا شدند و عکس یادگاری گرفتند.  امیرمحمد و خانم معلم و پسرهای گل کلاس اول ...
26 اسفند 1394

اقدام بزرگ باغبانان کوچک برای جلوگیری از اسراف

با توجه به نزدیک شدن فصل دل انگیز بهار ، و تلاش همه برای استقبال از این فصل زیبای خدا ، همه ساله مقادیر بسیار زیادی گندم و عدس بخاطر تهیه سبزه سفره هفت سین متاسفانه از بین می رود.  پیشرویی ها با هدف جلوگیری از این اسراف اقدام به کاشت قلمه گل شمعدانی در گلدان های زیبایی کردند. هر دانش آموز با استفاده از بیلچه  خاک را درون گلدان ریخت و با نحوه کاشت صحیح قلمه گل در گلدان آشنا شد. گلدان ها به داخل سالن مدرسه منتقل شد. پس از مدتی گلدان ها جهت انتقال به منزل و قرارگرفتن بر سرسفره ی هفت سین خانواده ها ، به دانش آموزان  تحویل خواهد شد.  شوق و نشاط ، کار جدی و موشکافانه و جدیت بچه ها واقعا دیدنی بود . ...
1 اسفند 1394

بازدید از کتابخانه عمومی شهر

امروز 27 بهمن با توجه به درس فارسی با موضوع " کتابخوانی " دانش آموزان پایه اول به کتابخانه عمومی شهررفتند. خانم قدم نژاد توضیحاتی در مورد مکان و استفاده درست از کتابها باتوجه به سن وسال هرکس داده و به تعدادی از دانش آموزان برگه نقاشی با موضوع درختکاری داده تا نقاشی کنند در آخر از غنچه های کوچولو برای عضویت در کتابخانه دعوت نموده و به هر کدام یک کتاب داستان هدیه داده اند .  بعد از بازدید از کتابخانه در پارک شهر هم حسابی بازی کردند . ...
27 بهمن 1394

وزنه برداری و گردو بازی

روز 4شنبه امیرمحمد و دوستهاش با یه سورپرایز حیرت انگیز و هیجانی غافلگیر شدند . روز پر جنب وجوشی که با روزای دیگه فرق داشت .این بار برای نشانه ی جدید « و » همه دست به کار شدند  این تفاوت رو باهم ببینیم : و ساعت آخردرس  یادگیری ریاضی با گردو بازی گروه ها(درست کردن دسته ) ...
24 دی 1394

اردو بهشهر

باز هم اردو ولی این دفعه متفاوت از قبل . گل پسرهایی که 110 امتیاز گرفتند میتونند مسافرت با قطار به بهشهر  را تجربه کنند البته بدون خانواده ها . ارشیا- کیان - امیرمحمد - امیرعلی - آرتین امیرمحمد و آقای مدیر و معاون و معلم ورزش پسرهای باهوش در قطار در پارک بهشهر نهار هم بهشون دادند .   از بهشهر با اتوبوس برگشتند.این هم امیرمحمد وقتی شاد و خوشحال از یه روزخوب وقتی ازاتوبوس پیاده شد. شادی کودکانه بعد از یه روز خوب با تشکر از مدریت مدرسه جناب آقای عابدی و خانم معلم سرکار خانم قادی پاشا که امروز با آقا پسرهاش مراقب پسرهای کلاسش بود . ...
22 دی 1394

ف مثل فرفره غ مثل غاز و پ مثل پفیلا و کاپ اخلاق

درست کردن و خوردن پفیلا در کلاس درست کردن فرفره در کلاس گرفتن کاپ اخلاق باز هم بخور بخور و این هم یک غاز رو دستهای خانم معلم و دوباره کیک خوری . هر روز یکی از بچه ها به مناسبت یاد گرفتن یکی از حروف کیک و یاشیرینی میاره . یه جورهایی هر روز بخور بخور دارند ...
14 دی 1394

سینما و فیلم دربدرها

دانش آموزان مدرسه پیشرو به دلیل گرفتن دومین کارت امتیاز و رسیدن امتیاز کل آن ها به 110 ، امروز یکشنبه ، به کانون فرهنگی ، تربیتی برادران رفته و در کنار هم در فضایی شاد و دوستانه ، به تماشای  فیلم « در بدرها » نشستند. ...
13 دی 1394

حرف ز و ساندویچ زبان

امروز در 3کلاس اول اتفاق جالبی افتاده بود . دانش آموزان پس از لمس کردن باید حدس می زدند داخل پلاستیک چه چیزی هست . برایشان خیلی جذاب وحسابی فکرو ذهنشون را درگیر کرده بود که در تصاویر این هیجان و تعجب وشگفتی شان را ملاحظه خواهید کرد . تو پلاستیک زبان گاو بود . پسرها  حرف ز را یاد گرفتند و بعد هم ساندویچ زبان خوردند . نوش جونشون . امیرمحمد که دوست داشت . ...
2 دی 1394

نقاشی با موضوع آلودگی هوا

این روزها از اخبار زیاد می شنویم که هوا در شهرهای بزرگ و صنعتی کشور بسیار الوده است. امیرمحمدعارفی هم یهویی یه نقاشی را با موضوع آلودگی هوا کشید که برای ما خیلی جالب بود .    این نقاشی خیلی متعجبمون  کرد بدون اینکه ما ازش بخواهیم کاملاخودجوش روی وایت بوردش کشیدحالاتحت تاثیرچیزایی که درمدرسه شنیده یا تعطیلی مدرسه پسرعمه اش در تهران به علت آلودگی و یا ...که ازماشنیده نمیدونیم . فقط وقتی بابایی درموردنقاشی ازش توضیح خواست : بایک حالتی گفت مگه نمیبینی خورشیدماسک زده پرنده مرده داره میفته،درختهاوآدمهاحالشون بده عصبانی هستن و باز بابایی پرسید: برای چی? گفت دودماشینهادیگه..!!! وجالبه که بایه لحن خیلی شاک...
1 دی 1394