امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

عشق مامان و بابا

تولد 3 سالگی خانه شادی

1394/4/8 22:53
925 بازدید
اشتراک گذاری

   امسال هم مثل سال قبل امیرمحمد و برای تابستون تو خانه شادی ثبت نام کردیم . شنبه 6 تیر هم تولد سه سالگی خانه شادی با تم هالووین بود .       

امیرمحمد هم گیر داده بود که حتما باید یه لباس یا ماسک ترسناک بپوشه البته بیشتر دوست داشت شکل اسکلت باشه . در هر حال کل قائمشهر و زیر و رو کردیم تا تونستیم یه ماسک ترسناک براش پیدا کنیم هر چند اصلا موافق این کار نبودم .    

روز جشن بابایی  امیرمحمد و به خانه شادی رسوند . سال گذشته جشن تو حیاط خانه شادی بود و بعدش بچه ها با خانم مربیها به شهر جادویی رفتند . ولی امسال جشن داخل ساختمان و با حضور مامانها و بچه ها و خانم مربیها بود .  خودم ساعت 10 از اداره به سمت خانه شادی رفتم . چشمک   

تا ساعت 11 و نیم با امیرمحمد بودم ولی از اونجایی که اداره خیلی کار داشتم باید برمیگشتم .   امیرمحمد و به سامره جون سپردم و برگشتم اداره . بای بای

وقتی از اداره به خونه برگشتم امیرمحمد تعریف کرد که ترسناکترین بچه تو جشن بود . خیلی بهش خوش گذشته بود .  خندونک  متنظر 

عکس زیر هم تو جشن بهشون دادند .   

درست است که روزی فراموش می کنی و روز دیگر فراموش می شوی

اما بدان که فراموش شدگان هرگز

فراموش کنندگان را فراموش نمی کنند...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مادر دوامیر
10 شهریور 94 11:57
وای چقدر ترسناک امیر محمدجان واقعا با جذبه و با هیبت بودی خاله فدای بازوان استخوانی ات بشه هرچقدر هم ماسکت وحشتناک باشه باز از روی بازوان استخونی ات میشه به ظریف بودنت پی برد، گل نازم