طوس و حکیم ابوالقاسم فردوسی
در دومین روز سفرمان به مشهد ، با اتوبوسی که سازمان در اختیارمان قرار داده بود و به همراه بقیه همکاران که از نقاط مختلف کشور به پابوس امام رضا آمده بودند ،به طوس آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی ، صاحب شاهکار شاهنامه رفتیم .
امیر محمد در داخل ماشین با پسر یکی از همکارانم که در گرگان زندگی میکردند بنام ایلیا ، دوست و همبازی شد . طوس همانقدر که برای امیرمحمد جذاب نبود ، برای بابایی که عاشق شعر و شاعریه جذاب و پرهیجان بود .
با اینکه چندمین باری بود که به طوس میرفتیم ولی قبر شاعر ، اخوان ثالث را برای اولین بار بود که میدیدیم . اصلا نمیدونستیم که اونجاست . بابایی خیلی هم حالش گرفته شد و نظرش این بود که خیلی غریبانه به خاک سپرده شده .
امیرمحمد و ایلیا تا میتونستند بازی و بدوبدو کردند .
این عکس هم ورودی هارونیه :
بعد از طوس ، به همراه بقیه همسفران به بازار الماس و بازار بین المللی مشهد رفتیم . تو بازار الماس برای امیرمحمد یه جلیقه پوست خریدیم . خیلی خوشش اومده بود .
بعد از خرید سوغاتی (نخود وکشمش ، زعفران و نبات ، زرشک ) و البته چند تا اسباب بازی ( ساعت بن تن ،بیسیم بن تن ، شمشیر ،تفنگ و هواپیما ) برای امیرمحمد ، خسته و گرسنه به محل اقامتمون برگشتیم .
امیرمحمد هم به قدری خسته بود که به محض اینکه نهارشو خورد ، فوری لالا کرد.