مامانی باخیدی !!!
دیشب بعد از افطار با امیرمحمد گل یا پوچ بازی کردم . خودم به قدری خسته بودم که نای تکون خوردن نداشتم . به امیرمحمد گفتم یه گل بیار ... گشت و گفت هیچی پیدا نکردم ... ظرف میوه کنارم بود یه گیلاس خوردم و از تنبلی هستشو گذاشتم کف دستم گفتم اینم گل ... با قیافه در هم نگاهم کرد و گفت مامانی این دهنیه !!! کثیف !!! کلی شرمنده شدم و از خودم خجالت کشیدم از وقتیکه امیرمحمد کلاس زبان میره سعی میکنیم کلمات و جملاتی که یاد میگیره را در مواقع لزوم تو خونه بکار ببریم . با شرمندگی گفتم I am sorry . بعد گفتم راستی با دستمال کاغذی گل درست کن ... یه تیکه دستمال کاغذی گرفت و گردش کرد ،شد گل . وقتی گل یا پوچ بازی میکنیم معمولا دستی که گل داره میذاره پشتش ... باز هم اینکارو کرد.
گفتم آهان فهمیدم اون دستت .. هول شد و گفت نه مامانی مثلا باخیدی !! اون دستمو نگو ، این دستمو بگو ... خندیدم شدید ...
گفتم امیرمحمد باخیدی چیه ؟ دوباره فوری گفت مامانی بباخ دیگه ...
از خنده نمیدونستم چکار کنم ...بابایی هم خندید. گفتم : مامان جان باید بگی باختی یا بباز ...
عزیز دلم قربونت برم نازنینم ....