موی فشن امیرمحمد خان
فردا ۱۳ تیر تولد آقا ایلیاست . از روزی که به تولد دعوت شدیم استرس رابطه امیرمحمد و ایلیا رو دارم و اینکه چه جوری باهم کنار میان . طبق آخرین اطلاعات رسیده ، مامان ایلیا (عمه جون خدیجه ) هنوز نتونسته ایلیا رو راضی کنه تا شمع و فشفشه به امیرمحمد بده ایلیا گفته: آخه امیرمحمد کوچیک ممکن دستشو بسوزه ...حالا میریم تولد ببینیم چی میشه . انشاءالله همه چی به خوبی بگذره . از چند روز پیش قرار بود بابایی امیرمحمد و به آرایشگاه ببره تا موهاشو کمی کوتاه کنه . تولد ایلیا هم بهانه ای شد برای همین مسئله . بعدازظهر با بابایی و امیرمحمد به سمت آرایشگاه ماه داماد رفتیم . البته چون به امیرمحمد قول داده بودم براش حباب ساز بخرم اول رفتیم اسباب بازی فروشی براش حباب ساز خریدیم .
بعد من رفتم پیش مامان پریاجون (همسایه مون ) تا کار پدر و پسر تموم بشه بیان دنبالم . بعد از یکساعتی که اونجا نشسته بودم در حال صحبت با مامان پریا بودم که یکدفعه صدای امیرمحمد از بیرون اومد مامانی من اومدم دنبالت . بیا بریم ... خیلی کنجکاو بودم موهاشو ببینم . البته خودش هم عجله داشت که موهاشو به ما نشون بده . مامانی فشن شدم ... عزیز دلم چقدر ناز شدی قربونت برم .
زودتر از من مامان پریا به سمتش رفت تا نوازشش کنه ولی امیرمحمد فوری گفت : خاله به موهام دست نزن خراب میشه ...
خیلی از مدل موی جدیدش خوشش اومد . بهش گفتم ژست بگیر چند تا عکس ازت بگیرم . طبق معمول همیشه اولین ژستش عکس زیر بود .
بعد هم ژست بن تن ...
قربون پسر قشنگم برم با اون موهای به قول خودش فشن !!!!