عید غدیر و شروع زندگی در منزل جدید
خورشيد چراغکي ز رخسار عليست / مه نقطه کوچکي ز پرگار عليست
هرکس که فرستد به محمد صلوات / همسايه ديوار به ديوار عليست
عيد غدير مبارک
بالاخره غروب 9 آبان همه وسایلمون و به خونه جدید بردیم .امیرمحمد خان هم که توی همه وسایل وول وول میخورد .
یا تو کمد دیواری بود ، یا تو کابینت ...
همش هم اصرار داشت که بگردم پیداش کنم . با اون همه کاری که رو سرم ریخته بود باید دل به دلش میدادم و باهاش بازی میکردم .
خیلی عجله ای شد . یه مستاجر خوب برای خونه قبلیمون اومد که خیلی برای اسباب کشی عجله داشت . تا وسایلو تو خونه بچینیم خونه مادرجون بودیم . اولین جایی که مرتب شد اتاق امیرمحمد خان بود .
اتاقشو حسابی خلوت کردم تا جای کافی برای بازی داشته باشه . کمد دیواری اتاقشو دایی جون بهمن براش درست کرد .
شب عید غدیر اولین شبی بود که تو خونه جدیدمون خوابیدیم. امیرمحمد خیلی اتاقشو دوست داره . اتاق قبلیش کوچیک بود و محض رضای خدا حتی یک شب هم تو تخت خودش نخوابیده بود . اینجا برای اولین بار تنها تو اتاق و تخت خودش البته بعد از کلی بازی و شیطنت و ادا و اطوار درآوردن خوابید .
خیلی دلم میخواست که سرویس خوابشو عوض کنیم و سرویس ماشین براش بخریم ( برای تخت ماشین خودم بیشتر از امیرمحمد هیجان دارم ) ولی هر جوری فکر کردیم دیدیم این بچه فقط تو تخت قبلیش بازی میکرد و حتی یکبار هم توش نخوابید . بهتر که یه مدت با این تخت سر کنه . با بابایی تصمیم گرفتیم موقع مدرسه رفتن سرویس اتاقشو عوض کنیم .