تابستان و دریا
هوا به شدت گرم شده و این روزها هیچی بیشتر از شنا و آ ب بازی به بچه ها حال نمیده این شد که جمعه 2 مرداد راهی دریای بابلسر شدیم . مادر جون و بابابزرگ با ماشین ما اومدند و عمه جون خدیجه و ایلیا هم با هاناجون و عمه جون بهناز اومدند . امسال اولین بار بود که خودم به دریا میرفتم . اما بابایی و امیرمحمد تو خرداد ماه که من درگیر امتحان بودم چند بار دریا رفتند .
جمعه ما زودتر به بابلسر رسیدیم . به پارکینگ 5 رفتیم . دریا خیلی خیلی تمیز بود . سالها بود که دریا رو اینقدر تمیز ندیده بودم . از طرفی خیلی هم خلوت بود . دو تا آلاچیق کرایه کردیم و منتظر بقیه شدیم . امیرمحمد با لباس تنشو به آب زد .
چون آفتاب شدید بود خودم هم راضی بودم که با لباس بازی کنه تا تنش نسوزه .
بعد از دو ساعتی که اونجا بودیم ایلیا هم با بقیه به ما ملحق شدند .
بعد از خوردن نهار دوباره بچه ها راهی دریا شدند . حسابی آب بازی و شن بازی کردند . تا ساعت 4 کنار ساحل بودیم .
بعدش رفتیم پارک بابلسر تا بچه ها بازی کنند و بزرگترها هم استراحت .
غروب بابایی و عمه جون بهناز برامون جوجه کباب درست کردند و بعد هم راهی خونه شدیم . خیلی بهمون خوش گذشت .
این هم امیرمحمد که در برگشت تو ماشین هاناجون بود و تو بغل عمه جون خدیجه خوابش برده بود .
***********************************************************
لاک پشت های کوچکی که تازه به دنیا امده اند را دیده ای؟
بی اختیار به سمت دریا می روند…
این گـونه دوستت دارم بی اختیــــار...