دریاچه الندان کیاسر
جمعه 16 مرداد به پیشنهاد عمه جون مهناز و امیرآقا راهی دریاچه الندان کیاسر شدیم . حدود ساعت 9 راه افتادیم . مادرجون و ایلیا هم با ما راهی شدند . امیرمحمد و ایلیا تو ماشین یهویی بینشون شکراب شد. نفهمیدیم علتش چی بود ظاهرا ایلیا به امیرمحمد گفت: به جهنم و امیرمحمد هم بهش برخورد ، چون هی میگفت ایلیا به من فحش داده .
تو جاده با عمه جون مهناز و امیرآقا که با الهام جون و عمو مجتبی و علی آقا بودند قرار گذاشتیم و همو دیدم و همگی راهی الندان شدیم .همونجا امیرمحمد و ایلیا با هم آشتی کردند . از قائمشهر حدود یک ساعت و نیم تو راه بودیم تا به مقصد برسیم . جاده کیاسر خیلی زیبا بود .دوطرف جاده پر از مزارع خیار و لوبیا و کدو بود . خیار محلی کیاسر خیلی هم خوشمزه و معروف . از یکی از مزارع خیار و لوبیا سبز خریدیم .
ولی دریاچه اصلا اونجوری نبود که فکرش و میکردیم . عکس زیر و از اینترنت گرفتم . و تو این عکس واقعا زیباست . ما که این شکلیشو ندیدیم .
در واقع الان خیلی کم آب شده و اطرافش پر از ماهی مرده است که باعث تجمع مگس و ... شده .
به محض رسیدن بچه ها به سمت دریاچه رفتند . امیرمحمد خیلی با احتیاط رفتار کرد ولی ایلیا پاهاش و حتی شلوارش گلی شد و ناچار به تعویض لباس . البته بعدش امیرمحمد هم افتاد تو گل و ...
عمه جون مهناز و عمه جون بهناز فوری بساط صبحانه را آماده کردند و همگی مشغول خوردن شدیم . برای امیرمحمد تو ظرف غذاش سیب زمینی سرخ شده ریخته بودم که مورد استقبال بچه ها قرار گرفت .
بعد صبحانه امبرمحمد با امیرآقا مشغول بازی بدمینتون شد . بعد هم با ایلیا توپ بازی کردند .
هوا خنک و ییلاقی بود . نهار جوجه کباب خوردیم . بعد نهار باز بچه ها مشغول بازی شدند . تا ساعت 6 عصر اونجا بودیم و بعد از یک روز خوب راهی خونه شدیم .
عکس بالا رو هم ازاینترنت گرفتم . از عکس بالا تنها چیزی که الان باقیه آلاچیق چوبیه که امیرمحمد رفت بالای پله هاش ایستاد و ازش عکس زیر و گرفتم .
اگر پیاده هم شده است سفر کن چرا که در ماندن می پوسی .