امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

عشق مامان و بابا

کودکانه های امیرمحمد و مامانی

1392/1/23 20:46
1,078 بازدید
اشتراک گذاری

      دنیایم را میدهم برای لبخندت،هراسی نیست شاد که باشی دوباره دنیا از آن من است...... دوستت دارم پسر گلم ..... 

 جدیدترین بازی امیرمحمد اینه که آقای فروشنده میشه و توی اتاقش اسباب بازی فروشی راه میندازه  . من هم میرم اونجا تا برای پسرم اسباب بازی بخرم .

بهش گفتم : امیرمحمد اول یه ژست بگیر یه عکس ازت بگیرم بعد بازی کنیم .          

آقای فروشنده

حالا بازیمون و شروع میکنیم ...

سلام آقای فروشنده خسته نباشی .

سلام بفرمایید اسباب بازی میخواهین ؟

بله آقای فروشنده . برای پسر چهار ساله ام چیزی دارین ؟

ما اینجا همه چی داریم . دایناسور ، ماشین ، موتور ، لگو ، عروسک ، آدم آهنی حالا شما چی میخوایین ؟

به نظر شما چی برای پسرم بخرم خوبه ؟

من چه میدونم خانم پسر شما چی دوست داره ؟ خودتون انتخاب کنید ...  (وای چه بی اعصاب )

آقای فروشنده تخفیف هم میدین ؟       بله ....

یه آدم آهنی انتخاب میکنم . طرز کارشو با حوصله برام توضیح میده .    

 آقای فروشنده قیمتش چنده ؟؟؟    1500 تومن    

 چقدر خوب   باشه همینو میخوام  میشه برام کادو کنید ؟

 خانم کاغذ کادو ندارم براتون میذارم تو پلاستیک

 ممکن یه اسباب بازی دیگه هم به من نشون بدین ؟  

   این یک سرسره بازی برای گوسفندهاست . وقتی روشن میشه گوسفند از پله میره بالا و بعد سر میخوره .. فقط یک گوسفند داره ؟

 آره قبلا بیشتر بود ولی یه بچه ای بقیه گوسفنداشو شکوندو گم کرد ...

( تصادفا که فکر نمیکنید بچه مورد نظر خود امیرمحمد بوده ؟  )                    

ممنون اینم میخوام . این قیمتش چنده ؟ 500 تومن . تخفیخ هم میخواهین ؟؟؟ 

 وقتی گفت تخفیخ  زدم زیر خنده  و گفتم خیلی ممنون قیمت اسباب بازیهاتون خیلی خوبه همیشه میام از شما خرید میکنم .  بعدش هم به زور یک دایناسور بهم داد و پولش هم نگرفت .

آقای فروشنده اجازه میدین یک عکس از شما بگیرم به پسرم نشون بدم .

با ناراحتی گفت :مامانی مگه آدم با آقای فروشنده عکس میگیره ؟؟؟    

بهش گفتم حالا شما اجازه بده یه عکس ازت بگیرم  ...      

بازیمون با خداحافظی تموم میشه ...

   این هم عکس چند تا اسباب بازی که در  چند هفته اخیر  توسط دستان توانای امیرمحمد خان  نابود شدند .  دلیلش هم اینه که امیرمحمد به گفته خودش اونا رو دوست نداشت ... البته بعد از اینکه پای آدم آهنیشو دو شقه کرد  به ظاهر ناراحت شد و ازم خواست که براش یکی دیگه بخرم که البته با پاسخ اکیدا منفی من مواجه شد ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

زهره
28 فروردین 92 9:31
چه پسرنازی خدابرات حفظش کنه عزیزم


ممنون عزیزم
علامه كوچولو
28 فروردین 92 12:22
سلام امروز قصد دارم به همه محمدهاي وبلاگي سلام كنم: سلاااااااااااااااااااااااااااااام خوشحالم از اشناييتون