کلمات قصار 3
دیروز وقتی بابایی از حموم اومد بیرون بدوبدو رفتی جلو با اون لهجه شیرینت گفتی بابایی عافیت باشه ایشالا حموم زیارت بری... بابایی هم کم مونده بود که از خوش زبونی پسر غش کنه
دیشب هم در حال خمیر بازی با بابایی بودی . بابایی حین بازی یه کمی خمیر گرفت و شما اصرار داشتی که بابات اونو بهت برگردونه ولی بابایی بهت نمیداد در اینجا بود که ناگهان گفتی:
بابایی به خدا بده به من ، به خدا بده به من .........
خدا نگهدارت باشه پسر گلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی