کامیون سواری امیر محمد
پنجشنبه ۲۵ فروردین ۹۰ ، عمو همت ( شوهر خاله جون فهیمه ) با یه کامیون بزرگ به دیدن امیر محمد اومد . در آپارتمانو که باز کردیم اول یه جعبه بزرگ اومد داخل ،بعد هم عمو همت . امیر محمد کلی تعجب کرد... آخه طفلی تا حالا یه همچین چیزی نداشت . به حدی بزرگ بود که امیر محمد میتونست توش بشینه ، دراز بکشه ... کلی از حرکاتش خندیدیم ... عمو همت و بوسید و با عجله تشکر کرد...
گفت :مسی عمو خمت ... مامانی عجب کامیونیه .... چقد بزرگه ...
قربونش برم ... وقتی تند حرف میزنه حرف ه رو خ تلفظ میکنه ... همت ... خمت
روز بعد با خانواده بابایی ( بابابزرگ ، مادرجون و عمه ها) رفتیم پارک سراج . کامیون و هم بردیم . پسر کوچیکو گذاشتیم توش و بابایی تو همه پارک پسرو گردوند . همه پسر و با دست به هم نشون میدادند و میخندیدند.
هوا خیلی عالی بود . امیر محمد کلی با ایلیا و پویان و پرهام بازی کرد. خیلی پویانو دوست داره . وقتی پویان باشه همش میگه: پویان منو بگیر منو بغل کن منو بغل کن ....
این هم عکسهای امیر محمد و ایلیا رو کامیون واقعی ... کامیون نزدیک خونه مادر جون پارک بود...