قایم شدن امیر محمد
چند شب پیش وقتی امیر محمد مسواک زد و لباس خوابشو پوشید ، گفت: مامانی من قایم میشم منو پیدا کن .
گفتم مامانی الآن وقت خوابه ، باید لالا کنی ،باشه فردا بازی میکنیم .
با التماس گفت : مامانی فقط یه کوچولو ، بخدا قایم میشم منو پیدا کن دیگه ....
قبول کردم....چشمامو بستم رفت که قایم شه ... مثلا قایم میشه ...گفتم امیر محمد کجا بود ؟ اینجا بود ... نه نه نبود ... اینجا پشت در هم که نبود ...پس کجا بود ... دیده بودم که به سمت آشپزخونه رفته ... ( قربونش برم وقتی قایم میشه اگه صداش کنم هم جواب میده : بله )... صداش کردم : پسر .... جواب داد: بله ....حالا پیدات کردم ... شیطونک تو ماشین لباسشویی رفتی چکار .....
گفت :مامانی تو منو پیدا کردی ..... سوک سوک
بدون شرح :
حالا واسه من غش غش میخنده ...
فربونش برم با اون دندونهای کوچیک سیاهش ...