امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

عشق مامان و بابا

کلاس زبان انگلیسی

1391/4/17 21:22
780 بازدید
اشتراک گذاری

 حدود یک سالی میشه که میخوام امیرمحمد و بفرستم کلاس زبان انگلیسی ولی هیچ موسسه ای رو پیدا نکردم که از امیرمحمد ثبت نام بعمل بیاره ( بدلیل سن پایین ) . اکثر موسسات معتبر از ۴ سالگی ثبت نام میکنند ، تا اینکه بالاخره موفق شدم این کارو انجام بدم . تو موسسه شکوه امیرمحمد و ثبت نام کردم البته این موسسه هم از ۴ سال ثبت نام میکنه ولی مدیرموسسه بخاطر اصرار من و یک مادر دیگه و  همچنین علاقه امیرمحمد رضایت داد که آقای امیرمحمد خان با ۳ سال و ۵ ماه سن  و دوستش معین با ۳ سال و ۶ ماه سن تو کلاس زبان بشینن و البته شرطشون هم این بود که یک جلسه برن سر کلاس اگر مربیشون راضی بود و خودشونم تمایل داشتند ادامه بدن . تو کلاسشون ۴ نفرن  و مربیشون هم یه دختر خانم جوون و با حوصله و البته خوشگل . امیرمحمد ( ۳ سال و ۵ ماه ) ، معین ( ۳سال و نیم )، امیرحسین (۶ساله ) و نگین (۷ساله ) . از اول تیر ماه هم کلاسشون شروع شد البته امیرمحمد از جلسه دوم تو کلاس حاضر شد . فعلا که علاقمند و میره . چون قبلا سی دی های کودک متفکر و براش میذاشتم تقریبا آمادگی اولیه داره . ساعت کلاسشون ، یک ساعت و نیم با آموزش و تفریح و بازیه .

     جلسه اول وقتی از کلاس اومد بیرون وقتی نگاهش کردم بهم گفت مامانی  Good Morning ... و البته خانم مربیش خیلی تعجب کرد.مربیش گفت خیلی شیطون و بازیگوش،  ولی معلوم که دوست داره یباد سر کلاس .          قربون پسر باهوشم برم ...

                     

  جلسه دوم به من گفت مامانی دم در کلاس بشین هر وقت اومدم بیرون فوری بغلم کن . بهش قول دادم  که دم در کلاس منتظرش بمونم  ...   البته دو دفعه از کلاس به بهانه دستشو یی اومد بیرون ولی واقعا بهانه ای بیش نبود.  میخواست ببینه منتظرشم هستم یا نه .     عزیزم قربون احساس قشنگت بره مادر...

                     

   جلسه سوم بهش گفتم امیرمحمد الکی نگو دستشویی دادم مامانی ... خانم مربی اگه بفهمه ممکن از دستت تاراحت بشه . منهم همینجا منتظر میمونم تا آموزشت تموم بشه از کلاس بیایی بیرون ...گفت: باشه مامانی ... خوشبختانه بیرون نیومد خانم مربیشم خیلی ازش راضی بود گفت هر چی میپرسیدم زودتر از بقیه جواب میداد.  

                    

  الآن تو خونه در کنار بازیهایی که میکنه ،  باهم CD زبان گوش میکنیم و درسهاشو دوره میکنیم.  ولی متأسفانه  تکلیف نقاشی و خوب انجام نمیده . میگه مامانی شما رنگ کن .  کلا تمایل زیادی به نقاشی نداره ...   

                 

       دیشب موقع خواب بهم شب بخیر  گفت،  ازم پرسید مامانی الآن چی باید بگم ؟ ( منظورش انگلیسی بود ) هنوز شب بخیر و یاد نگرفته... بهش گفتم باید بگی  Good Night

بعد با صدای بلند گفت:  بابایی  Good Night شب بخیر

امیدوارم همیشه علاقه مند باشه و به یادگیری زبان ادامه بده .....    

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مریم مامی آیداツ
18 تیر 91 17:29
از آشنایی باهات خوشوقتم و خوشبخت
خوشحالم یه دوست وبلاگی جدید دارم که میشه از تجربیاتش استفاده کرد
موافقی تبادل لینک کنیم کلی باهم دوست باشیم هی مابیایم هی شما؟
منتظرتم خبرم کنی
راستی از کار رایکا راضی هستید؟


چرا که نه عزیزم ... با افتخار لینک شدی ...
مریم مامی آیداツ
21 تیر 91 15:38
سلام عزیزم با افتخار لینک شدید


ممنونم گلم ...
مبین فرفری
21 تیر 91 15:47
سلام عزیزم انشاالله دانشگاه رفتنت


انشاءالله با مبین جون با هم برن دانشگاه ....