امیرمحمد در تولد 18 سالگی پرهام ...
یکشنبه ۱۲ شهریور به تولد آقا پرهام ، پسر عمه جون مریم دعوت شدیم . اون روز بابل مأموریت اداری بودم . از بابل که برگشتم رفتم مهدکودک. با نجمه جون در مورد پسرک کلی حرف زدیم . خانم مربی گفت امروز به بچه ها گفتم هر کی میتونه بیاد یه شعر بخونه البته نه از شعرهایی که تو مهدکودک یاد گرفته . امیرمحمد خان کاندید شد و شعر خوند
ناری ناری ناری تو مگه اناری داری ، بابا نامهربونی ، بابا دل می سوزونی ، عذاب من و میدونی، رنج من و میدونی ... (شعر و تحریف میکنه )
امیرمحمد و از مهد کودک گرفتم ، بعد به همراه بابایی برای خرید کادوی تولد رفتیم . امیرمحمد بوی کباب و احساس کرد و گفت بابایی من کباب میخوام از گرسنگی دارم میمیرم .
بعد از خوردن کباب و خرید کادو برای پرهام به خونه رفتیم . امیرمحمد رفت حموم ، بعدش هم خوابید که برای تولد آماده باشه .
به همراه بابابزرگ راهی تولد شدیم . وقتی به خونه عمه جون مریم رسیدیم ، امیرمحمد با کلاه تولد تو سرش وارد خونه شد و گفت من هشت پا هستم ...
اونجا از ایلیا خبری نبود . چون همیشه دو تا پسرها اغتشاش ایجاد میکردند مامان ایلیا اونو نیاورد و گفت که میخواد به امیرمحمد خوش بگذره . ( البته به نظر من کارخوبی نکرد . ) عمه جون خدیجه دیگه .. راضیه به پسر خودش بد بگذره ولی به امیرمحمد خوش بگذره ...
تولد با شیطنت امیرمحمد خان آغاز شد . حسابی میدون دار بود . پذیرایی به صرف سالاد الویه و همچنین ساندویچ کالباس بود . امیرمحمد الویه نمیخوره و البته کالباس هم هیچوقت بهش ندادیم که بخوره . کالباس خورد و علیرغم میل باطنی ما خیلی هم از کالباس خوشش اومد .
عمه جون مریم هم چند مدل سس از تو یخچال براش آورد . پسرک هم عاشق سس و البته اول روی همه سس ها دنبال علامت استاندارد گشت ولی روی یکی از سس ها پیدا نکرد و گفت عمه جون این که استاندارد نداره !!! پس سس خوبی نیست. بهش گفتم با دقت نگاه کن . علامت استاندارد خیلی کوچیک بود و با تلاش فراوان پیدا کرد . حسابی ساندویچ کالباس خورد .
بعد هم فشفشه بازی ...
موقع فوت کردن شمع هم شعر،
تولد تولد تولدت مبارک، بیا شمعها رو فوت کن که صد سال زنده باشی
و با صدای بلند برای پرهام خوند و همه براش دست زدند .
بعد هم آقا پرهام شمع ۱۸ سالگیشو فوت کرد و با کمک امیرمحمد کیک و برید .
پرهام جان تولدت مبارک... انشاء الله به زودی مهمونی دانشجو شدنت و بگیری و ما برای سور دانشگاه بیاییم خونتون و حسابی شادی و پایکوبی کنیم .