پسر لپ گلی ...
امیرمحمد وبابایی برای اصلاح موهاشون به آرایشگاه ماه داماد میرن و هر دفعه دوتاییشون دوماد میشن ... دوهفته قبل روزی که برای اصلاح تابستونه موی سر به آرایشگاه رفتند من اضافه کار بودم و بعدش هم باید به فیزیوتراپی میرفتم . بابایی بعد از اصلاح امیرمحمد و به خونه مادرجون برد . تا ساعت ۶ عصر کارم طول کشید . بعد به همراه بابایی برای گرفتن امیرمحمد به خونه مادرجون رفتیم . وقتی امیرمحمد و دیدم با ایلیا در کوچه مشغول بازی بود .از دیدن آرایش موهاش خیلی لذت بردم ولی به نظرم اومد که امیرمحمد آفتاب سوخته شده خیلی ناراحت شدم . موقع برگشت به بابایی گفتم ببین صورت بچه چه جوری سوخته لابد بیرون از خونه تو آفتاب بود !!! بابایی نگاهی به امیرمحمد کرد . زد زیر خنده و گفت آرایشگر به صورتش یه چیزی زد ... گفتم چی زد ؟ گفت چه میدونم از اونهایی که شما به صورتتون میزنین ؟ گفتم رژ گونه ؟ گفت آره همون دیگه ... وای مردم از خنده امیرمحمد هم کلی با آب و تاب برام تعریف کرد و با انگشتهای دستش بهم نشون داد که آرایشگر چطوری براش رژگونه زده ......
خوبه والا ... همین یکیو کم داشتیم ....
گفتم الآن ببریمش آتلیه با همین قیافه یک عکس پرسنلی ازش بگیریم ؟ با موافقت بابایی به آتلیه کلبه عکس رفتیم . این هم عکس پرسنلی امیرمحمد البته با لباس تو خونه ...
راستی این روزها بدجوری برای بابایی و امیرمحمد کدبانوگری میکنم .البته تعریف از خود نباشه کدبانویی هستم اساسی امیرمحمد موقع خواب سفارش غذا و شیرینی برای روز بعد میده ... دیدم دوستهای وبلاگیمون حسابی کدبانوگریهاشون و نشون میدم گفتم دست بکار شم یه وقت کم نیارم ...
پیراشکی (دونات ) ، دستورشو از برنامه آشپزی به خانه برمیگردیم شبکه تهران گرفتم .... برای امیرمحمد چند تاییشو قالب ستاره ای زدم که اتفاقا خیلی هم خوشش اومد و البته چون خودم عاشق شکلات هستم حسابی لذت بردم . بابایی هم گفت الحق والانصاف خوشمزه شد ... امیرمحمد هم گفت مامانی از اون ستاره ها تو ظرف غذام بذار فردا تو مهد کودک هم بخورم ...
این هم پیشمه شیرینی محلی بندر ترکمن ، چند سال پیش خورده بودم و خیلی خوشم اومده بود . دستورشو از اینترنت گرفتم .طعمش به خوشمزگی شیرینی که قبلا خورده بودم نبود ولی بد هم نبود ...البته پودر قند و خودم روش ریختم تو دستورش نبود ...