امیرمحمد موش موشک
بعد از ظهر اولین روز سفرمان در مشهد ، به مرکز تجاری پروما رفتیم . هوا خیلی سرد بود. در بدو ورود آقای امیرمحمد چیپس و ذرت خواستند .
پس از کمی گشت و گذار در طبقات به طبقه آخر رفتیم که مرکز بازی بچه ها بود . نمدونم چه جوریه بااینکه امیرمحمد خیلی به پارک و مراکز بازی میره ، باز هم برای رفتن به پارک بازی بیتابی میکنه . تا بابایی بلیط ورودی بگیره و وارد سرزمین بازی بشیم کمتر از یک دقیقه طول کشید ، ولی این بچه به قدری بیقراربود که مونده بودم چکارش کنیم . بابایی بلیط همه دستگاههایی که امیر محمد میتونست باهاشون بازی کنه رو خرید و امیرمحمد هم کلی بازی و شادی کرد . حدود دوساعت ونیم اونجا بودیم .
در گوشه ای از سالن گریم کودک انجام میدادن . به امیر محمد گفتم : مامانی دوست داری خانم نقاش رو صورتتو نقاشی کنه ؟ بدون هیچ مخالفتی قبول کرد ... خانم نقاش ازش پرسید امیرمحمد دوست داری چه شکلی بشی ؟ پسرک هم فوری جواب داد : دوست دارم موش بشم...
این طوری بود که امیرمحمد موش موشک شد .
با همون صورت موشی به بقیه بازیش مشغول شد ...
و جالبتر اینکه با اون صورتش بچه ها رو میترسوند .....
بااینکه با همه دستگاهها بازی کرده بود ، ولی راضی به رفتن نمیشد تااینکه بابایی با وعده یه چیپس کبابی راضیش کرد که از اونجا بریم .
داستان بعدیمون با امیر محمد سر شستن صورتش بود . مدام میگفت مامانی : خانم نقاش گفته به صورتت دست نزن ... صورتت پاک میشه .. حالا یکی توجیهش کنه که خانم نقاش درحین نقاشی بهش میگفت به صورتت دست نزن . الغرض صورتشو شستیم و امیرمحمد هم از بابایی قول گرفت که دفعه بعد صورتش شکل دایناسور بشه ..... .