شعرهای مهدکودک (دی 90)
زمستان
دونه های برف آروم میریزه میگه زمستون بعد از پاییز
وقتی میباره برف سفیدرنگ همه جا میشه زیبا و قشنگ
تو برنامه آموزش دی ماه مهدکودک امیرمحمد که برامون فرستادن فقط شعر زمستان بود . ولی میشنیدم امیرمحمد هی تو خونه واسه خودش شعرهای دیگه میخونه ... ننه سرما اومده وای شب یلدا اومده ...
یا میخوند دینگ دینگ دنگ دنگ ساعت هی میزنه زنگ ... بعد ازم میپرسید مامانی بقیش چی بود ؟ منم که نمیدونستم . این بود که به مربی مهدش ، فاطمه جون زنگ زدم و ازش خواستم که شعرو برام بنویسه . فاطمه جونم گفت شعر شب یلدا رو یکبار توی کلاس خوندن ولی چون پسرک ما خیلی باهوش فوری رفت توی ذهنش ..... بعدش هم لطف کرد شعرهای جدیدو برام نوشت و فرستاد .
دینگ دینگ
دینگ دینگ دَنگ دَنگ دینگ دینگ دنگ ............ساعت هی میزنه زنگ
آفتاب در اومد ، پاشو ........... خورشید میگه بیدار شو
دینگ دینگ دَنگ دَنگ دینگ دینگ دنگ ............ساعت هی میزنه زنگ
امیرمحمد وقتی از مهد کودک اومد . کیفشو باز کردم تا شعرهایی که فاطمه جون نوشته بودو ببینم . کاغذو گرفتم تو دستم . مشغول خوندن شدم گنجشک میگه جیک و جیک و جیک .... که یهویی امیرمحمد کاغذو از دستم گرفت و گفت مامانی خودم برات میخونم کاغذو سرو ته گرفت دستش و تند تند بدون تپق شعر گنجشکو برامون خوند . انگاری همون روز یاد گرفته بود . قربونش برم به قدری ژستش قشنگ بود که کلی با بابایی خندیدیم ...شعرش که تموم شد گفت : دیدی مامانی چه شعر قشنگی خوندم ...
گنجشک میگه
گنجشک میگه جیک و جیک و جیک
خنده میکنه بچه کوچیک
کلاغه میگه قاروقارو قار
دستاتو بشور موقع نهار
کفتره میگه بق بقو بقو
کوچولوی من دروغ نگو
مرغ میخونه قدقداقدا
همیشه باشه شکر خدا
خروسه میگه قوقولی قوقو
صبح زود پاشو بچه کوچولو
پیشیه میگه میو میو
دنبال توپت مثل من بدو