امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

عشق مامان و بابا

شب یلدا

1392/10/2 21:00
1,090 بازدید
اشتراک گذاری

کاردستی مهدکودک امیرمحمد خان برای شب یلدا  

کاردستی مهدکودک

    روز آخر هر ماه برای من تو اداره روز شلوغ و پرکاریه .ساعت دو و نیم از اداره خارج شدم . ساعت سه وقت دکتر داشتم . تا برسم خونه ساعت 4 شد . همانطور که در پست قبلی گفته بودم خونه مادرجون دعوت داشتیم . بابایی و امیرمحمد از ساعت 2 به خونه مادرجون رفتند . وقتی رسیدم خونه سریع دست بکار شدم چون برای خونه مامانم کیک و ... درست کرده بودم گفتم تبعیض قائل نشم . این بود که دست بکار شدم و یک کیک شیفون واقعا فوق العاده تو مایکروفر درست کردم . دستورشو از سایت   http://jelle.blogfa.com   (آشپزخانه الهام )  گرفتم . یک کیک با دستور پخت راحت و  بافت نرم و پوک . دستورات آشپزی فوق العاده ای داره . توصیه میکنم حتما یه نگاهی بندازین .

کیک شیفون

   بابایی اومددنبالم و حدود ساعت 6 با کیک خوشگل و خوشمزه و برنجک و کنجد عسلی به خونه مادرجون رفتیم و مورد استقبال ویژه قرار گرفتیم . به قدری پف کیک عالی بود که همه فکر کردند با پودر کیک آماده درست کردم . تعجب  برای درست کردن ژله واقعا وقت نداشتم .( برای خونه مامانم درست کرده بودم چشمک)

کیک شیفون . کنجد عسلی و برنجک

  با اینکه از صبح  امیرمحمد ندیده بودم ولی اصلا تحویلم نگرفت ، به شدت مشغول بازی با ایلیا بود ، فقط به یک بوسه هول هولکی اکتفا کرد . آقا ایلیا به افتخار ورود زن داییش ترقه و فشفشه و کپسول روشن کرد . تا وسایل آتیش بازی ایلیا تموم بشه داستانی داشتیم ... جمعمون حسابی جمع بود . شام هم عمه جونها زحمت کشیده و غذاهای خوشمزه درست کردند .  اردک شکم پر ، فسنجون با خروس محلی و خورشت قرمه سبزی . امیرمحمد که وقتی سفره پهن شد کنار ظرف فسنجون نشست و حسابی شکمشو پر کرد. الهام جون هم چیز کیک انار خوشمزه ای درست کرده بود که متأسفانه عکس نگرفتم .

پویان و امیرمحمد

  انار و ازگیل شور و چیز کیک انار و یادمون رفت رو میز بذاریم . موقع تزئین هندوانه امیرمحمد تا میتونست هندوانه خورد .  بابایی و امیرمحمد و آقا ایلیا حسابی با هم آتیش سوزوندن. بابایی بدو ایلیا بدو امیرمحمد بدو ...بابایی وقتی با این دو تا پسر ، صد برابر اونا سرو صدا داره . کفگیر بزرگ آشپزی مادرجونو گرفتند و دنبال هم میکردن . همونی که تو عکس مادرجون گذاشته رو سر امیرمحمد .

ایلیا و امیرمحمد

امیرمحمد آویزون و ایلیای گریزون ....خنده

ایلیا و امیرمحمد

   بعد ازشام هم بچه ها مشغول بازی شدند . ایلیا خیلی خسته بود با مامانش قبل از فال گرفتن رفتند . وقتی ایلیا رفت ، امیرمحمد یادش اومد که مامانی هم داره اومد بغلم و  گفت مامانی ما هم میریم خونه خودمون؟ خیلی خسته بود و خوابش هم میومد . بردمش تو اتاق بابایی( اتاق دوران مجردی) رو تخت خوابوندمش. موقع خواب برام تعریف کرد که اون روز تو مهد کودک براشون جشن شب یلدا و عکس گرفتند .در حال تعریف کردن اتفاقات مهدکودک در حالیکه پشتش و نوازش میکردم خوابش برد .

 بابایی برای همه فال حافظ گرفت . فالهایی که برامون اومد واقعا معرکه بود . بابایی به حافظ اعتقاد زیادی داره و فال شب یلدا به قول خودش یه تلنگر به همه حاضرین بود . شب بسیار بسیار خوبی بود .

نازنین فرزندم

شب یلدای من آغاز شد....
نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه.....
بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست... 

همه چیز را در کنار تو میخواهم ...

یلدایت مبارک گلم ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

الهــــــــــــــــــــــــام
5 دی 92 15:31
سلام گلم خواهش میکنم. نوش جونتون عزیزم.خیلی عالی شده ....
ستارگان آسمان من
8 دی 92 2:28
یلداتون با کلی تاخیر مبارک
مامان رهام
8 دی 92 10:07
یلداتون مبارک...با کمی تاخیر!!!
الهام(مامان اميرحسين)
15 دی 92 15:47
BoOss♥ ♥BoOss♥…..♥BoOss♥ ♥BoOss♥..........♥BoOss♥ ♥BoOss♥.......♥BoOss♥ ♥BoOss♥..♥BoOss♥ ♥BoOss♥♥BoOss* ♥BoOss♥……..♥BoOss♥ ♥BoOss♥............♥BoOss♥ ♥BoOss♥..………♥BoOss♥ ♥BoOss♥………♥BoOss♥ ♥BoOss♥♥BoOss♥ .............♥BoOss♥ ....♥BoOss♥....♥BoOss♥ ...♥BoOss♥........♥BoOss♥ ..♥BoOss♥..........♥BoOss♥ .♥BoOss♥...........♥BoOss♥ ...♥BoOss♥…...♥BoOss♥ ....♥BoOss♥....♥BoOss♥ .............♥BoOss♥ .............♥BoOss♥ ....♥BoOss♥....♥BoOss♥ ...♥BoOss♥........♥BoOss♥ ..♥BoOss♥..........♥BoOss♥ .♥BoOss♥...........♥BoOss♥ ...♥BoOss♥…...♥BoOss♥ ....♥BoOss♥....♥BoOss♥ .............♥BoOss♥ .........♥BoOss♥ ...♥BoOss♥...♥BoOss♥ .♥BoOss♥.......♥BoOss♥ ...♥BoOss♥......♥BoOss♥ ......♥BoOss♥ ...........♥BoOss♥ ♥BoOss♥......*BoOss♥ .♥BoOss♥…....♥BoOss♥ ...♥BoOss♥...*BoOss چهخوردنياي خوشمزه اي فاطمه جون!
مادر ترنم(تبسم)
2 بهمن 92 9:01
وای چه هنرمندانه آشپزی می کنی دختر من هم دوست دارم اشپزی کنم اما دخمل من کوچولوئه