امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

عشق مامان و بابا

جشن خانه شادی

1393/4/7 22:26
1,679 بازدید
اشتراک گذاری

    امیرمحمد از اول تیر ماه جهان کودک نمیره . در خانه شادی ثبت نامش کردیم از ساعت 7 و نیم صبح تا 2 بعدازظهر  اونجا میمونه .

  خانه شادی مجموعه ورزشی و بازی برای بچه هاست . از برنامه های هفتگیشون  ژیمناستیک ، شن بازی ، اسکیت ، کاراته ، شطرنج ، ووشو و آشنایی با تاریخچه ورزش به همراه نقاشیه .  از همه مهمتر اینکه چهارشنبه های هر هفته همه بچه ها با خانمهای مربی به شهر جادویی میرن و این برای بچه ها عالیه که حسابی بازی میکنن . وروجک ما از روز اولی که رفته خیلی خانه شادی و دوست داره (بیشتر از جهان کودک ) . چون اینجا بیشتر بازی میکنن .

چهارشنبه 4 تیر به مناسبت دو سالگی افتتاح خانه شادی  جشنی برپا شد و ما هم دعوت شدیم .

    بچه ها باید با لباس شخصیتهای کارتونی مورد علاقشون به جشن میرفتند . از اونجایی که به ما دیر گفتند فرصت اینکه لباس لاک پشتهای نینجا ( شخصیت مورد علاقه امیرمحمد ) برای امیرمحمد تهیه کنیم نداشتیم . امیرمحمد لباس زنبوری داشت ولی خودم خیلی دوست نداشتم که بپوشه ، آخه پسرم دیگه برای خودش آقایی شده .  از عمه جون خدیجه لباس پلنگ صورتی و کلاغ و که ایلیا داشت به امانت گرفتیم  .

ولی امیرمحمد هیچ کدوم از این لباسها رو دوست نداشت .

سه شنبه عصر با بابایی و امیرمحمد  رفتیم کلبه کودک و لباس مرد عنکبوتی خریدیم و امیرمحمد چه حالی کرد .

چهارشنبه مرخصی گرفتم و به جشن رفتیم . بیشتر پسر بچه ها لباس مرد عنکبوتی پوشیده بودند . دخترها هم لباس سفید برفی و سیندرلا . امیرمحمد تفنگ آب پاش داشت که مثلا با اون تار میزد و از درو دیوار بالا میرفت .

در طی جشن یکسره با سپنتا بود .  دوستهای خوبی برای هم هستند .

بعد از آتش بازی و برف شادی بچه ها برای بازی راهی شهر جادویی شدند .

    ساعت دوازده و نیم با بابایی رفتیم دنبالش و تحویلش گرفتیم . خیلی بهش خوش گذشته بود . خانم حبیبی روانشناس خانه شادی هم به همه بچه ها یکی از کتابهای خودشو کادو داد .

کتاب خیلی مفیدیه . امیرمحمد که خوشش اومد . خصوصا اینکه عکس روی جلدش هم جناب باب اسفنجی بود .

   وقتی رسیدیم خونه بعد از خوردن نهار فوری خوابید . به قدری خسته بود که دلم نیومد برای کلاس ژیمناستیک بعد ازظهرش بیدارش کنم . ( از اول خرداد امیرمحمد به کلاس ژیمناستیک میره . باشگاه غزل ، مربیش هم آقای مرزبان که البته خیلی به بچه ها سخت میگیره و صد البته خیلی به مذاق امیرمحمد خوش نمیاد .)

niniweblog.com

سفری به دور دنیاست، وقتی دستانم تا انتها، رویت را نوازش می کنند . . .

پسندها (2)

نظرات (4)

زهره
15 تیر 93 11:21
سلام ممنون بابت مطالب جذابی که میذاری من هم قائمشهریم و ساکن خیابان شرافت دنبال یه مهد کودک خوب برای پسرم میگردم میشه راهنماییم کنی؟ ممنون میشم زهره جون ممنونم از نظر لطفت . راستش امیرمحمد از وقتی که دوسال و نیمش بود در مهد جهان کودک بود . آدرسش هم نزدیک شماست تو بهشتی 8 . الآن حدود دوسال که از خیابون ساری به خیابون بابل رفتیم ولی چون از جهان کودک راضی بودم جای امیرمحمد و عوض نکردم .برای خیابون بابل هم سرویس دارن . مهر امسال برای آمادگی هم میره اونجا . امسال خواستم تابستونش متفاوت باشه خانه شادی ثبت نامش کردم نزدیک میدان علی . از اول مهر مجدد به جهان کودک میره . پرسنل و مدیریت جهان کودک خانم باقریان خیلی متعهد و مسئول هستند . البته خانه شادی هم بچه های بالای دو سال و میپذیره . نمیدونم پسر گلت چند سالش . خانه شادی بیشتر حالت بازی و ورزش داره . جهان کودک علاوه بر نگهداری بچه ها به آموزش اونها هم توجه داره . امیدوارم اطلاعات کافی بهتون داده باشم . باز هم سوالی داری در خدمتم همشهری
مامان امیـــرحسیــــن
15 تیر 93 15:20
عجب جشني بوده!! خاله با لباس اسپايدر من خيلي خواستني تر شديا!! مبارك كتابت باشه! دست مامانت هم درد نكنه كه همچين جاي باحالي ثبت نامت كرده! ممنونم الهام جون همیشه به ما لطف داری گلم ....
مادر دو امیر
16 تیر 93 8:51
امیرمحمد جان چه لباس قشنگی امیدوارم همیشه با مدیریت و درایت پدرو مادر مهربونت همینجوری بهت خوش بگذره شاد و سلامت باشی عزیزم مرسی ماریا جونم ... مادر نمونه ...خدا پسرهاتو برات حفظ کنه .......
مامان آرتا آرتین
16 تیر 93 15:14
چه برنامه های جالبی... خیلی خوبه شخصیت های کارتونی زیادی هست ولی همچنان عشق پسرا اسپایدرمن و چند تا شخصیت محدود دیگه س خاله جون امیدوارم کودکیت پر از لحظه های شاد باشه ممنونم خاله جونم ... بوس بوس ......