امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

عشق مامان و بابا

روزهای بدون بابایی با امیرمحمد 1

1393/5/15 22:57
576 بازدید
اشتراک گذاری

     بعد از تعطیلات عید فطر بابایی به مدت دو هفته پیش ما نیست . فرنوش جون تهران نرفت پیش ما موند تا امیرمحمد تنها نباشه .  با راننده سرویس امیرمحمد هماهنگ کردم صبحها ساعت  8 و نیم امیرمحمد و میبره و ظهر هم ساعت یک و نیم برش میگردونه .  خودم که اداره ام. فرنوش جونی زحمت امیرمحمد به دوشش . خاله به قربونش که کمک این روزهای من شده ... بوس صبح ساعت 8 دوتاشون از خواب بیدار میشن . امیرمحمد حاضر میشه تا راننده بیاد . تو این فاصله برنامه کودک نگاه میکنه . ظهر هم همینطور . بعد از خوردن نهارش برنامه کودک میبینه تا من برسم خونه . سه شنبه صبح مرخصی ساعتی گرفتم تا خودم امیرمحمد و راهی کنم و فرنوش هم بتونه به خواب صبحش برسه . قه قهه

امیرمحمد با فرنوش هم برای خودشون داستانی  دارن ... چشمک خوبیش اینه که فرنوش خیلی با حوصله است و رابطه اش هم با امیرمحمد خوبه . محبت

وقتی امیرمحمد آشپز میشه و فرنوش هم دل به دلش میده تا هر کاری خواست انجام بده .... تعجب

    حالا ببینیم چه غذایی درست کرد . تو لیوانش نمک و آب لیمو و فلفل و زردچوبه را قاطی کرد . آب هم بهش اضافه کرد . من هم جیغ جیغ میکنم امیرمحمد موادو حروم کردی ... آب لیمو تموم شد . فرنوش هم میگه خاله جان ولش کن بذار ببینیم چکار میکنه!متنظر  فرنوش بهش گفت آخه این چه غذاییه ؟ امیرمحمد جواب داد اینقدر خوشمزه است.خودم میخوام بخورم ! به تو هم میدم که بخوری .بی حوصله  فرنوش هم قیافه اش اینجوری میشه . سوال   وقتی غذا حاضر شد امیرمحمد به فرنوش تعارف میکنه که بفرما اینم غذا حاضر شد . فرنوش میگه ممنون میل ندارم . امیرمحمد اصرار میکنه  و میگه جون مادرت بخور.  شاکی فرنوش راضی به خوردن نشد . امیرمحمد هم همه غذاشو ریخت تو ظرفشویی و گفت پیف پیف بو میده .گیج

  فرنوش یه غذای جدید برای امیرمحمد درست میکنه که شدیدا مورد توجه پسرک شکموی ما قرار گرفته . باگت سیب زمینی و پنیر .

   سیب زمینی آب پز و با کره مخلوط میکنه بعد مثل پنیر داخل باگت میماله  و روش هم پنیر پیتزا میریزه . 30 ثانیه تو مایکروفر قرار میده تا پنیر آب بشه . خیلی خوشمزه میشه . تشویق

البته مامانی هم برای جفتشون آشپزی میکنه . این هم عکس مرغی که با جوجه گردان مایکروفر درست کردم و البته خوش مزه هم شده بود .

مرغ مزه دار شده  زعفرانی :

بعد از پختن این طوری شد . دروچین مرغ سیب زمینی آب پز که در تخم مرغ و پودر سوخاری غلطوندم و بعد سرخ کردم .

    امیرمحمد خوشبختانه هنوز بهونه بابایی و نگرفته . تو همه این سالها این اولین بار که چند روز پشت هم باباییشو ندیده . گریه امیدواریم بابایی زودتر کارش تموم شه و برگرده خونه پیش ما . زیبا

ساحل دلت را به خدا بسپار ،
خودش قشنگ ترین قایق را برایت می فرستد .....

پسندها (2)

نظرات (3)

مامان בرسا
16 مرداد 93 10:56
ای جون دلم غذاش رژیمی بود مامانی بنی هر کی خورد فقط چربی میسوزونه ..... زنده باشی گل پسر آخ گفتی ... اون همه آب لیمون و فلفل چه میکرد با چربیها ...
مهسا
16 مرداد 93 14:10
جاشون خاله نباشه بابای امیر محمد جون ایشالله کارشون تموم بشه و بسلامتی برگردن پیشتون چه خوب که فرنوش جون پیشتون هستن و گل پسری تنهایی رو احساس نمی کنه دست خاله فرنوش مهربون درد نکنه اون غذای جدیدشون هم عالیه معلومه خوشمزس دست پخت شما هم که دیگه نگید خوش و خرم باشید در پناه خدا ممنونم مهسا جون ... هر چقدر هم آشپز خوبی باشم مطمئنا به شما نمیرسم ... در هر حال ممنونم از لطفت دوست خوبم ....
مادر دو امیر
22 مرداد 93 9:00
آفرین پسرباهوش و زرنگ خاله ایشالله از مشاهیر بزرگ شهرتون بشی گلم تست هم نمی گرفتین معلوم بود پسرمون باهوش و زرنگه ممنونم