امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

عشق مامان و بابا

روزهای بدون بابایی با امیرمحمد 2

1393/5/18 22:21
734 بازدید
اشتراک گذاری

     فرنوش جون دو هفته ای میشه که با ماست . بهش عادت کردیم . جمعه آزمون بانک سپه داشت باید به تهران میرفت ، بعد از ظهر پنجشنبه فرنوش و راهی تهران کردم و بعدش با امیرمحمد به خونه مادرجون رفتیم . شب همونجا موندیم . ایلیا و عمه جون خدیجه هم بودند . عصر روز بعد برگشتیم خونمون . به فرنوش گفتم جمعه پیش مامان و باباش بمونه خودم شنبه مرخصی گرفتم . تو خانه شادی از امیرمحمد تست IQ گرفتند و قرار شد بعد از مشخص شدن نتیجه تست یه جلسه مشاوره با روانشناس خانه شادی خانم دکتر حبیبی داشته باشم .  ساعت مشاوره 12 ظهر شنبه 18 مرداد بود .  نزدیک ساعت 12 فرنوش هم از تهران رسید و همدیگه رو تو خانه شادی دیدیم .

    شنبه تولد یکی از دوستهای امیرمحمد بود که در شهر جادویی برگزار شده بود . وقتی رسیدیم امیرمحمد و دوستهاش تولد بودند . جلسه مشاوره با خانم حبیبی انجام شد .

نتیجه تست بصورت زیر بود . ( سن امیرمحمد در زمان انجام تست : 5 سال و 6 ماه  )

IQ ( ضریب هوشی ) امیرمحمد  135% شد و در گروه هوشی پرهوش قرار گرفت .

  و  سن عقلی امیرمحمد 6 سال و 6 ماه  تشخیص داده شد .

    دکتر برام از ویژگیهای امیرمحمد صحبت کرد و نکاتی که براش مهم بود و بهم یادآوری کرد و همینطور چند تا کتاب معرفی کرد تا برای امیرمحمد تهیه کنم و باهاش کار کنم تا پسر ما به جمع نوابغ اضافه بشه . آرام

  شنبه ها امیرمحمد کلاس ژیمناستیک داره . وقتی از تولد برگشتند خانه شادی سریع لباسهاشو عوض کرد و راهی کلاس شد . من و فرنوش هم یه گوشه از کلاس نشستیم تا تمرینشو ببینیم . تو کلاس خیلی صحبت میکرد . کلا آروم و قرار نداشت . دوستهای صمیمیش تو خانه شادی سپنتا و مهرداد هستند . کنار مهرداد نشسته بود و مدام اونو انگولک میکرد .  خانم مربیش دعواش کرد و جاشو عوض کرد .  وقتی نوبتش شد بهش گفت غلت  عقب پاباز و غلت عقب پا بسته را اجرا کنه . امیرمحمد به خوبی اجرا کرد . دوباره پیش مهرداد نشست ولی باز شروع به شیطنت کرد و این باز صداهای عجیب و غریب هم از خودش درمیاورد . برای ما ادا و اصول درمیاورد . از مربیش اجازه گرفتم تا باهاش صحبت کنم . آروم در گوشش  گفتم امیرمحمد این چه کارهایی که میکنی مامانی ؟ داری آبروی من و میبری... پسر خوبی باش و تمرینتو خوب انجام بده بعد از خانه شادی میریم سوپر و کلی خوراکیهای خوشمزه میخریم . تعجب  ولی وعده خرید خوراکی که البته برخلاف میلم بود هم تاثیری نداشت  و همچنان به شیطنتش ادامه داد . نوبت به طنابی رسید که از سقف آویزون بود . بچه ها باید با پا گذاشتن روی گره ها بالا میرفتند . امیرمحمد بالارفتن از طناب و هم خوب انجام داد به قول فرنوش مثل تارزان از طناب رفت بالا .تشویق وقتی بالابود خانم مربیش بهش گفت حالا که شیطونی میکنی همون بالا بمون کمکت نمیکنم بیایی پایین . باز شیطونی میکنی؟ و البته امیرمحمد هیچ جوابی نداد فقط خیلی محکم طنابو چسبیده بود تا نیفته . خندونک

بعد از تمام شدن کلاسش راهی خونه شدیم .خسته 

تکیه کلام این روزهای امیرمحمد :

عییزم ، بیا تورا ببوسم ، با شانه لذیذم 

 niniweblog.com

غروب امیرمحمد و به پارک بردم. گفت مامانی اول سوارماشین بشم. الآن خیلی رانندگیم خوب شده . سوال

بعد هم بلیط ترامبولین گرفت .

   بعد به تاب و سرسره بازی مشغول شد . حدود یکساعتی بازی کرد در حدی که خیس عرق شد . موقع خارج شدن از پارک هم گفت مامانی برام بادکنک بخر قول میدم نترکونم . نه

طبق معمول همه بیرون رفتنهامون امیرمحمد گرسنه شد و شام خواست . بین پیتزا و کباب ، پیتزا رو انتخاب کرد .

به پیتزا و پاستا پسکارا رفتیم . طراحی داخلی خیلی قشنگی داره . امیرمحمد پیتزا قارچ و گوشت  به همراه دوغ سفارش داد .

چون خیلی گرسنه بود ، بیقرار هم شده بود . مامانی پس کی پیتزا  حاضر میشه ... از گرسنگی دارم میمیرم !!!  بی حوصله

   واقعا حوصله اش سر رفته بود . هر چی که من و فرنوش براش توضیح میدادیم که آماده شدن پیتزا طول میکشه زیر بار نمیرفت و مدام اعتراض میکرد . کلا بچه بی طاقتیه .  به ناچار فرنوش بهش موبایل داد و امیرمحمد هم گرسنگی یادش رفت . ولی به محض اینکه غدا رسید ، مشغول خوردن شد .خوشمزه

niniweblog.com

بازهم نیستی
چند روز است ندیدمت دلم برای صدایت پرمیکشد ‎،
دلم تنگ چشمانت شده است !!!     

پسندها (2)

نظرات (6)

مادر دو امیر
22 مرداد 93 9:03
چه دخترخاله مهربونی خدا بهش سلامتی بده چه مامان جون هنرمند و مهربونی معلومه خواهرزاده به کی میره به تنها خاله اش امیرمحمدجون نگفتی بابایی کجا گذاشته رفته ؟ باز هم من و مورد لطف قراردادی خواهر... بابایی رفتی اصفهان ... همین روزها برمیگرده .... اگه فرنوش نوش نوش نبود گرفتار بودم ...
رزا
22 مرداد 93 10:21
آلودگي هاي عميق بر روي زيور آلات مي تواند محلي براي رشد باكتريها و خطري براي سلامتي شما و كودكانتان باشد.با گروه محصولات رزا لذت تميز كردن سرويس ها و زیورآلات طلا را تجربه كنيد و قبل از هر مهماني متمايز شويد. این محصول كاملا استريل، علمي و بر اساس دانش نانو ساخته شده است و ترکیبی ملایم و سازگار با پوست دارد. http://rastaco.ir
مامان بردیا
26 مرداد 93 20:47
افرین حتما بهش رسیدگی کن که انشاالله جزءنوابغ بشه که میشه حتما هیشه شاد باشید بردیا هم تو کلاس ژیمناستیک شیطونی میکنه حسابی ممنونم عزیزم ...بوس برای بردیا جون ....
مامان בرسا
4 شهریور 93 3:53
ای جون من از حالا آینده درخشانی براش آرزو دارم هزار ماشاالله ...... ممنونم عزیزم ....
آقايون و خانوماي شيك پوش
7 شهریور 93 21:01
فروشگاه اينترنتي مارال ، عرضه كننده انواع شال و كلاه و عروسك و ست آتليه و ..... بافتني ارزان و شيك و مدرن . از فروشگاه اينترنتي مارال ديدن نماييد و به دوستانتان اطلاع دهيد : http://redheart.hamvar.ir
حامده(مامان امیر محمد)
9 شهریور 93 16:12
افرین ب نابغه انشاالله اینده درخشانی داشته باشی عزیزم ممنون و متشکر ....