امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

عشق مامان و بابا

خوانندگی در حین ...

1391/4/28 20:05
790 بازدید
اشتراک گذاری

 امیرمحمد خان در توالت رفتن یک مقداری وسواس داره . به هردستشویی که میره  فوری دماغشو میگیره .چه توالت تمیز یاشه چه کثیف . حتی وقتی خودش در حال پی پی کردن یا جیش کردن باشه هم از این قاعده مستثنی نیست فوری چشماشو میبنده و دماغشو میگیره  . چند وقت پیش خانم مربیش هم  بهم گفت که تو مهد کودک هم همینطوره  و این موضوع براش خیلی جالب بود ... گفت به محض اینکه میبریمش توالت ، دماغشو میگیره و میگه پیف پیف چقدر بو میده !!!!!

          

   دیشب لباسشو در آورد که بره توالت . پشت سرش رفتم قبل از اینکه بره روی لگنش بشینه شنیدم که داره برای خودش شعر میخونه و در حالی که شورت و شلوار نداره هی کمرشو تکون میده ... دقت کردم که چی میخونه ؟    حالا ببینید که چی میخوند ...

         قر تو کمرم فراوونه نمی دونم کجا بریزم!؟
          همینجا، همینجا

هی کمرو می چرخونه ، نمی دونم کجا بریزم!؟
همینجا، همینجا

اینجا میون ِ سبزه ها، دلم می خواد برقصم
همینجا، همینجا

   آقا هی میخوند و کمرشو میچرخوند . حالا این شعرو از کجا شنیده خدا میدونه . وای اگه بدونید من و بابایی چه حالی  شدیم ...  اصلا نتونستیم خنده هامون و  کنترل کنیم ...                     

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان رهام
2 مرداد 91 11:21
***خیلی بانمک بود,کلی خندیدم***
مامان رهام
2 مرداد 91 11:22
راستی شما با افتخار در وب لاگ رهام ما لینک شدین


ممنونم عزیزم... رهام جون هم به لیست دوستهای خوب امیرمحمد جون اضافه شد ....
مامان رادین
5 مرداد 91 11:14
ممنونم عزیزم ای جونم
مامان بردیا
5 مرداد 91 20:00
ای خدا چی بگم از دست این بچه ها نه به اینکه بینیت رو میگیری نه اینکه میشه میون سبزه وقر تو کمرو خیلی خندیدم


واقعا !!!!!
مامان زهرا(شهراد شیر کوچولو)
7 مرداد 91 23:22
پسر بلا