امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

عشق مامان و بابا

عزاداری در مهد کودک ...

1391/9/3 21:44
849 بازدید
اشتراک گذاری

           هلال ماه محرم است، دلم شكسته‌ي غم است     

       ندا رسد ز آسمان محرم است، محرم است

بغض‌ها گلوي محبين حضرتش را مي‌فشارند و قلوبشان تنگ و نالان شده است. و اين نوا شنيده مي‌شود:                       با اين چه شورش است كه در خلق عالم است

                                               حرم امام حسين عليه السلام

   پنجشنبه 2 آذر ، چون بابایی صبح زود کار داشت خودم امیرمحمد و به مهد کودک بردم . از روز قبل مربی مهد بهمون گفته بود که پنجشنبه مراسم عزداری دارند .  هوا بارونی و سردبود . امیرمحمد و برای عزاداری حاضر کردم .

               امیرمحمد عزادار

   بلوز مشکی نداشت ولی سربند و زنجیر از سالهای قبل داشت . شب قبل بعد از کلاس زبان امیرمحمد به خونه مادرجون رفتیم . حدود ساعت 10 شب در راه برگشت به خونه به بابایی گفتم میخواستم برای بچه بلوز مشکی بخرم ولی یادم رفت . همه جا بسته بود . کلی گشتیم تا یک مغازه باز پیدا کردیم . امیرمحمد خسته و خواب آلود بود . به قدری خواب داشت که  نمیذاشت بلوزو تو تنش پرو کنیم . کلی داد و بیداد کرد . مامانی اصلا دوست ندارم ... بابایی بد، دیگه دوست ندارم ...   گریه  بهر حال کلی حرف  بارمون کرد ... بچه آزاریم دیگه ...  خنده

          

آخر وقت اداری هم به قصد رفتن به مهدکودک از اداره مرخصی گرفتم . همزمان با بابایی رسیدم . به مهد رفتیم و امیرمحمد و گرفتیم . مسئولین مهدکودک با شیرکاکائو و خرما و حلوا و کیک از ما پذیرایی کردند .

               مهدکودک

از امیرمحمد درمورد عزاداریشون پرسیدم ...

   گفت : مامانی دسته رفتیم . زنچیر زدیم ...به ما شیرکاکائو و کیک هم دادند . با ناراحتی ادامه داد ، ولی بیرون نرفتیم ... ( چون هوا سرد و بارونی بود بیرون از حیاط مهد کودک نرفتند و در همون حیاط چند دور زدند . )

           مهدکودک

  چند شب  بعد توخونه در حال دیدن سریال مختارنامه به من گفت ..مامانی میدونی شمر کی بود؟نه پسرم کی بود ؟ جواب داد یه آدم خیلی بد بود که امام حسین و کشت ... هیچ کی دوسش نداره حتی خدا هم دوسش نداره چون کار خیلی خیلی بدی کرد . امام حسین خیلی آدم خوبی بود ... گفتم از کجا میدونی ؟ گفت :خانم مربی گفت خودمم فیلمشو  تو تلویزیون  تو برنامه کودک دیدم ...    

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مهرنوش مامان مهزیار
11 آذر 91 9:30
عزاداری های پسر گلت و همچنین شما قبول باشه
مامان بردیا
11 آذر 91 18:30
قبول باشه عزیزم افرین که اینقده خوب همه چی رو یاد میگیری
مامان رهام
12 آذر 91 10:52
عزاداریت قبول پسر کوچولو
مامان محمد
12 آذر 91 15:16
سلام عزیزم...عزاداریهاتون مقبول درگاه حق انشالله... عزیزم،محمد تو مسابقه نی نی فشن شرکت کرده با کد 0025 خوشحال میشه بهش رای بدین...اینم سایتش: ninimod.niniweblog.com ممنونم از شما.
زهرا (✿◠‿◠)
12 آذر 91 17:01
سلام عزیزم... محمد صادقم توو روند از پوشک گرفتنش خیلی کمکم کرد! واسه جایزه ش توو یه مسابقه شرکتش دادم! دوس داشتی توو جایزه ش شریک باشی خوشحال میشم! 0027 شمارشه! اینم لینکشه: http://ninimod.niniweblog.com/post20.php
مامان همای مسیحا جونی
13 آذر 91 10:29
الهی فداش من عاشق شیرین زبونی های امیرمحمدم راستی مامان مهربون مسیحای من توی مسابقه نی نی فشن شرکت کرده. اگه دوست داشتی یه سری بزن و بهش رای بده. بوس واسه نی نی ماهت http://ninimod.niniweblog.com/post20.php
lمهرنوش مامان مهزیار
13 آذر 91 10:35
سلام مهزیار در مسابقه نی نی و محرم شرکت کرده در آلبوم چهارم کد 79 خوشحال میشم بهش رای بدهید. اینم آدرس http://2nyaienafis.niniweblog.com/post1409.php