امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

عشق مامان و بابا

تعطیلات خرداد و سفر به استان سمنان

1392/3/18 21:55
2,190 بازدید
اشتراک گذاری

          

  چند روز مونده به تعطیلات خرداد بابایی پیشنهاد داد برای تعطیلات به مشهد برویم ولی متأسفانه قسمت نشد . صبح چهارشنبه ۱۵ خرداد به سمت بابل حرکت کردیم تا به دریای چالوس بریم . نرسیده به بابل نظرمون عوض شد و تصمیم گرفتیم به استان گلستان بریم . به سمت قائمشهر برگشتیم و راهی ساری شدیم . قبل از رسیدن به ساری دوباره نظرمون عوض شد و به سمت جاده کیاسر تغییر مسیر دادیم . ( واقعا بی برنامه بودیم  )

قبل از رسیدن به کیاسر به دیدن سد شهید رجایی (سلیمان تنگه) رفتیم .

            سد سلیمان تنگه

 سد سلیمان تنگه در ۴۵ کیلومتری جنوب غربی ساری  در جاده‌ای به سمت سمنان  بعد از روستای تاکام  در منطقه‌ای کوهستانی و سرسبز قرار دارد . مطالعات ساخت این سد که در سال ۱۳۳۶ شروع شد با شروع عملیات اجرایی آن در شهریور  سال ۱۳۷۰ ادامه پیدا کرده و در سال ۱۳۷۵ نیز به پایان رسید.

سد سلیمان تنگه باارتفاع 138و طول 427 برای امر نیروگاه و کشاورزی مورد استفاده می باشد به اعتقاد مردم منطقه ، سلیمان تنگه نام دره وناحیه قدیمی این منطقه می باشد که شکاف میان دو کوه بر اثر یا دستور حضرت سلیمان ایجاد شده که به همین نام تابه امروز وحتی نام گذاری سد به نام شهید رجایی باقی مانده .

 سد سلیمان تنگه
  بعد از بازدید از سد و گشت و گذار در اطراف به سمت کیاسر حرکت کردیم . جاده بسیار رویایی و زیبایی بود . هوا هم خنک و مطبوع . در ادامه مسیر تصمیم بر این شد که به سمنان و منزل دایی اسدالله برویم . هماهنگی به عمل آمد و هدفدار به سفرمان ادامه دادیم .  
 
                    چشمه علی دامغان
بعد از گذشتن از کیاسر به دامغان رفتیم تا از چشمه علی دیدن کنیم .  

  چشمه علی یکی از تفرج‌گاه‌های شهر دامغان است که از آب و هوایی خنک و مناظری چشم نواز برخوردار است که نام اصلی آن بنا به نوشته مورخین علی بولاغ است در شمال غربی دامغان و در مسیر راه دامغان ـ کیاسر ـ ساری و به فاصله 32 کیلومتری از دامغان قرار گرفته . در اطراف این چشمه باغات زیبا و سرسبزی وجود دارد که از آب چشمه علی آبیاری می‌شوند. ساختمان مجموعه چشمه علی که توسط فتحعلی شاه قاجار ساخته شده است،درسمت شمالی و در داخل دریاچه قرار دارد. به فاصله قریب پانصد متر از تپه های آبده، ساختمانی است دو طبقه و دارای ایوان محصور در آب است. طبقه فوقانی و تحتانی از دو طرف باز است و هر کس در آن بنشیند دو طرف دریاچه را می‌ببیند.در تاریخ آمده است چون فتحعلی شاه قاجار در مولود خانه دامغان دیده به جهان گشود پس از رسیدن به سلطنت، به دلیل علاقه زیادی که به محل تولد خود داشت دستور ساخت این عمارت را داد.

    چشمه علی علاوه بر مناظر و طبیعت زیبایش ، منبع تامین کننده آب شهرستان دامغان محسوب می شود و مهمتر آنکه آن را به حضرت علی (ع) نسبت داده اند و قطعه سنگی که روی آن منقوش است مورد توجه بازدیدکنندگان بوده است البته در حال حاضر اثری از آن سنگ نیست. این چشمه در سال 1217 هجری قمری وقف امام زمان (عج) شده است. در هر صورت چشمه علی علاوه بر مکانی توریستی محلی مذهبی و مورد احترام مردم می باشد.
 
 
 
نهار را در چشمه علی خوردیم . بعد از نهار امیرمحمد و بابایی به همراه نازنین زهرا و داداشش ( دوستهای جدید امیرمحمد) به ماهیگیری رفتند .     این عکس در حضور بابا و مامان نازنین زهرا گرفته شد .
 
 
  ۱۶ تا ماهی کوچولو گرفتند البته به کمک بابایی  . امیرمحمد با شمشیرش به ماهیگیری رفت و البته بدون شمشیر برگشت . چند تا از ماهیها را به نازنین زهرا داد و بقیه را در چشمه آزاد کرد .
 
    حسابی در آب چشمه آب بازی کرد . در حدی که شورت و شلوارکش خیس خالی شد . قبل از آب بازی گفت مامانی برام مایو بپوش ... پسرکم فکر کرد به دریا رسیده  
 
از تو آب بابایی یک خرچنگ هم برای امیرمحمد گرفت که به شدت مورد توجه پسرک شیطون ما واقع شد .
   
    ماهیهای کوچولو را با دستش میگرفت و فشارشون میداد . تو این عکس دو تا ماهی را از قسمت شکمشون با دو تا دستهاش گرفته بود . سر یکی از ماهی ها را در دهان دیگری گذاشت و گفت مبارزه کنید وقتی با اعتراض من روبرو شد این قیافه را به خودش گرفت  .
 
 
بعد از ماهیگیری در محوطه چشمه علی دور و چرخ زدیم و امیرمحمد هم در پارک تاب و سرسره سوار شد .
 
 
 
   حوالی غروب به سمت سمنان حرکت کردیم . روز بعد به همراه دایی اسدالله و زن دایی زهره و علیرضا راهی شهمیرزاد شدیم.شهميرزاد در شمال شهر سمنان قرار دارد و پس از 20 دقيقه طي مسير و برانداز مناظر سبز و زيباي کوهستاني، اين شهر با طبيعت بکر و ناشناخته و البته زيبايش در برابرمان قرار گرفت .استان سمنان از گرمترين استانهاي کشور محسوب مي شود و نام استان سمنان بيشتر با کويرعجين شده است و وجود طبيعتي بکر و جنگلي در فاصله 20 دقيقه اي از مرکز سمنان، هر گردشگري را به خود جلب مي کند. هواي مطبوع آنچنان صورتمان را نوازش کرد که باورمان نمیشد پشت سرمان بيابان بوده . اختلاف ارتفاع سمنان و شهميرزاد از سطح دريا بيش از هزار متر است و اين امر از عجايب طبيعت استان سمنان است که در فاصله 20 کيلومتري تا اين اندازه اختلاف دما وجود دارد بر همين اساس بي جهت نيست که شهميرزاد را بهشت کوير نيز ناميده اند.
 
در نزدیکیهای شهمیرزاد ،  باز هم ماهیگیری در دریاچه این دفعه توسط بابایی و دایی اسدالله ...

 

   باز هم حیوان آزاری امیرمحمد . اینقدر ماهی بیچاره را فشار داد که تمام دل و روده اش زد بیرون . مامانی بذار بمیره ببینم چه جوری میشه
 

 نهار را در پارک کوهستان شهمیرزاد خوردیم . علیرغم گرمای هوا در سمنان ، شهمیرزاد هوای بسیار خنک و مطبوعی داشت .  

  بعداز نهار در شهمیرزاد دور زدیم و به دیدن آبشار شیر قلعه رفتیم این آبشار واقع در پای قلعه تاریخی شیرقلعه با آب گوارای شیخ چشمه سر هر گردشگر ومسافری را مجذوب خود می کند.

  بابایی و امیرمحمد رفتند تو آب و از سرمای آب قیافه هاشون اینطوری شد. امیرمحمد حسابی به وجد اومده بود . 

امیرمحمد حسابی با علیرضا دوست شد .

   بعد از کلی گشت و گذار و البته خیلی خسته ساعت ۹ به خونه رسیدیم . علیرضا همه ماهیهایی که صید شده بود  و خیلی تند و فرز تمیز کرد  و زن دایی زهره سبزی پلو و ماهی بسیار خوشمزه ای برای شام تدارک دید. امیرمحمد خیلی خیلی خسته شده بود. تو فاصله ای که شام حاضر شه زن دایی برای امیرمحمد سیب زمینی سرخ کرد و اون هم با ولع خورد و از خستگی خیلی خیلی زود خوابش برد .
 
   صبح روز بعد پس از خوردن صبحانه راهی فیروزکوه و کتالان شدیم  . امیرمحمد میگفت نریم همینجا بمونیم ولی وقتی متوجه شد که فرناز و فرنوش هم در کتالان هستند به بابایی گفت زودتر به خونه عزیز بریم . مامانی اگه فرناز و فرنوش خرچنگ من و ببینن حسابی میترسن ...  ظرف خرچنگشو گرفت و راهی کتالان شدیم .در کتالان هم حسابی با امیتیس جون و دختر خاله هاش بازی کرد. شب بعد از خوردن کباب راهی قائمشهر شدیم .
  به محض اینکه وارد خانه شد گفت مامانی بعد ازاینکه لباسمو عوض کردی برام سرلاک درست میکنی ؟آره عزیزم همین الآن برات درست میکنم .  سرلاک بهش دادم در حالیکه دراز کشیده بود ظرف را از دستم گرفت . در حالیکه مشغول جابجا کردن وسایل بودم گفتم امیرمحمد سرلاک و خوردی ؟ خیلی آروم گفت : نه حال ندارم ... گفتم یعنی نمیخوری؟  در حالیکه از خستگی نای حرف زدن نداشت از جاش بلند شد و خیلی آروم سرلاک و خورد و بعد ظرفشو برام آورد و گفت مامانی دستت درد نکنه . خیلی خوابم میاد مسواک نمیزنم فقط قرقره میکنم ...
بابایی گفت: بچه آب بازی نمیکنی ؟  گفت نه میخوام بخوابم ... به محص اینکه سرشو رو بالشت گذاشت خوابش برد ...   
 

       

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مادر دو امیر
20 خرداد 92 8:57
چه تعطیلات با حالی را گذروندید
امیدوارم همیشه خوش باشید
امیر محمد عزیزم امیدوارم همواره در زندگیت مثل عکس زیبایت آرامش داشته باشی و شاد باشی
وقتی که خوابی بیشتر معصوم وملیح میشی


ممنونم عزیزم .........
الهام
20 خرداد 92 16:06
به به معلومه که حسابی بهتون خوش گذشته ایشالا همیشه در سفرشادباشید.
مهرنوش مامان مهزیار
21 خرداد 92 12:41
عزیزم همیشه به سفر و شادی خوب بی برنامه خوش گذروندی خانم. من شهمیرزاد رفتم اونم دوران دانشجویی و اقعا خوب بود و خوش گذشت.
عاطفه
24 خرداد 92 9:03
سلام امیر محمد جان خیلی نازی عزیزم منم یه داداش همسن خودت دارم که اونم مثل تو خیلی نازه من همیشه میام وعکس های خوشکلتو میبینم عزیزم هرجا هستی شاد باشی


ممنون عاطفه جون ........