امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

عشق مامان و بابا

باز هم فرشته مهربون جایزه فرستاد

1392/6/7 22:37
1,382 بازدید
اشتراک گذاری

    امیرمحمد تقریبا از اوایل مرداد ماه به کلاس پیش آمادگی رفت تا با فضای کلاس جدید و مربیهای جدید آشنا بشه. بطور رسمی کلاسشون از مهرماه شروع میشه .  چون واقعا از پرسنل و مربیهای مهدکودک امیرمحمد راضی هستم ، ترجیح دادم دوره پیش آمادگی هم همونجا بگذرونه . اولین روزی که رفت تو کلاس جدید وقتی اومد خونه با آب و تاب برام تعریف کرد . مامانی امروز رفتم کلاس پیش آمادگی ... کلاسشون پایین . مژگان جون و عاطفه جون خانم مربی هستند . میدونی مامانی دیگه بزرگ شدم ...  وقتی رفتم اونجا عاطفه جون گفت به به چه پسر آقایی به کلاس ما خوش اومدی ... ازش پرسیدم دوستهات هم اومدند ؟ گفت : نه مامانی فقط من بزرگ شدم ، ارسام و یلدا و پارسا هنوز کوچیک هستند. پرسیدم نجمه جون چی بهت گفت ؟ گفت : منو برد کلاس پایین و بوسم کرد بعد هم همش میومد به من سر میزد ...

خوب کلاس جدیدتون چطوریه ؟ مامانی اینجا دیگه کمد نداریم ... کیفمون و میذاریم زیر میز ... غذامون و هم خودمون میخوریم ... دیگه بزرگ شدم ...

   این چند وقتی که اونجاست خیلی خیلی خوب با مربیهای جدیدش ارتباط برقرارکرده ... روزی نیست که با آب و تاب از مهد برام تعریف نکنه ... 

 تا اینکه مربی جدیدش پیغام فرستاد یک کادو براش بفرستیم تا برای بزرگ شدنش از فرشته مهربون کادو بگیره . من هم یک تیشرت و یک راکت بن تن خریدم و کادو کردم و فرستادم مهد کودک .

               امیرمحمد

   از اداره که اومدم خونه دیدم کاغذ کادو روی مبل افتاده ...گفتم این چیه ؟ امیرمحمد با هیجان و شوق فراوان بهم جواب داد . مامانی خانم مربی امروز به من جایزه داد ... واقعا ؟ آفرین برای چی جایزه گرفتی امیرمحمد قشنگم ؟   برای اینکه دیگه آقا شدم ...نیشخند بزرگ شدم ... نیشخنددیگه بچه هارو پیچگون نمیگیرم کلافه دیگه لبشونو  نمیپیچونم ناراحت   دیگه گاز نمیگیرم استرس وقتی فرشته مهربون کارهای خوب منو دید برام کادو فرستاد ...تشویق

   با تعجب گفتم امیرمحمد مگه شما بچه ها رو گاز میگرفتی ؟   آره مامانی ... پشت آراد و گاز گرفتم ... قرمز شد بعد خانم مربی براش یخ گذاشت ...    با ناراحتی گفتم چه کار بدی آخه چرا اینکارو کردی ؟ با اخم جواب داد آخه توکلاس دمپایی من و گرفت پرت کرد من هم عصبانی شدم گازش گرفتم ... اصلا چرا دمپایی منو پرت کرد ؟  گفتم خیلی خیلی کار بدی کردی اگه به مامانش بگه اونم میاد مهدکودک از مهد بیرونت میکنند دیگه هیچ وقت هم نمیتونی بری مدرسه ...   با قیافه حق بجانب ادامه داد به مامانش که نگفت ... من هم دیگه آقا شدم از این کارها نمیکنم ... اون موقع بچه بودم ... قهقهه

امیرمحمد

    تو کلاس پیش آمادگی نقاشی و رنگ آمیزی بیشتر دارن . دوستهای جدیدش صدرا و یونا هستند . یه روز دیدم یکی از نقاشیهاشو خیلی قشنگ رنگ کرده پرسیدم اینو خودت کشیدی و رنگ کردی؟ عکس یه اژدها بود ... گفت مامانی خانم مربی برام کشید و یونا برام رنگ کرد . خیلی از یونا خوشم میاد . خیلی پسر آقاییه ... ببین چقدر خوب رنگ کرد اصلا رنگ از خط بیرون نزده ...

   کم کم بقیه دوستهاش هم از کلاس نوباوه بهش ملحق شدن ... ارسام و یلدا ... ولی میگه امیررضا هنوز بزرگ نشده باید کلاس بالا (طبقه بالا) بمونه...چشمک

طبق معمول همیشه قهرمان همه اتفاقات خودش زبان تو کلاس بازی کرم و مسواک انجام دادن ...

یک بار نقش  کرم و بازی کرد ، یکبار هم مسواک بود . در هردو حالت برنده شده بود ...قهقههنیشخند

 

جز خدا کیست که در سایه ی مهرش بخزیم ؟

رحمت اوست که هر لحظه  پناه من و توست

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

زهرا(✿◠‿◠)
12 شهریور 92 20:24
چه فرشتــــــــــــــــــــــــه ی مهربونــــــــــــــــی!

سلام عزیزم...
خوبین همگی؟



ممنونم زهرا جون ..... لطف داری .......
مامان جون سیلوانا
12 شهریور 92 23:58
بزرگ شدنت مبارک
البته کادوهات هم مبارک


ممنون خاله جون .......
الهام (مامان امير حسين)
13 شهریور 92 16:45
آخخخخيييييييييييييييي
پيش دبستاني رفتنت مبارك
ديگه آقا شدي!!
ولي بچه ها چقدر زود بزرگ ميشن نه؟


آره بابا تا چشم بهم بزنیم دورو برمون شلوغ میشه .....
مامان بردیا
15 شهریور 92 16:46
بله دیگه شما اقا شدی بزرگ شدی همش کارای خوب میکنی عزیزم افرین مبارکه قدم به مرحله جدیدی از زندگیت گذاشتی
خاله زهرا
21 شهریور 92 17:30
ای جااااااانم چ نازه دلم میخواس بموچمشششششش پیش منم بیااااااااااا
مهرنوش مامان مهزیار
24 شهریور 92 7:46
فرشته مهربون که جایزه میده نمیخواد به ما سربزنه


مهرنوش جون سر میزنم عزیزم ولی نمیتونم نظر براتون بذارم ... کد تایید برام باز نمیشه ......
الهام (مامان امير حسين)
6 مهر 92 17:05
به به به خوش به حالت!!
فرشته مهربون تو بچه گيام به منم سر ميزد!!قدرشو بدون!!
چه اتاق مرتبي داري!!


ممنونم خاله الهام ..........