خرداد ماه و تولدبابایی وبابابزرگ
یکشنبه 3 خرداد تولد بابایی بود . از چند هفته قبل امیرمحمد گفته بود که برای بابایی تولد با تم سبیل بگیریم و کلی مهمون دعوت کنیم تا بابایی سورپرایر بشه . ولی خوب خودم خیلی انرژی نداشتم برای همین اصلا از ایده امیرمحمد استقبال نکردم . چون روز تولد از صبح تا عصر دانشگاه بودم برای همین جشن تولد و برای شب بعد گذاشتیم و مادرجون و بابابابزرگ و هاناجون و عمه جون بهناز و هم دعوت کردیم . البته بهشون نگفتیم که تولد باباییه ... وقتی از دانشگاه اومدم با امبرمحمد رفتیم خرید تا برای بابایی کادوی تولد بخریم . بابایی گفت کجا میرین ؟ امیرمحمد هم گفت مثل ابنکه مامانی میخواد برای خود...